بازدید امروز :24
بازدید دیروز :1
کل بازدید :108941
تعداد کل یاداشته ها : 85
103/9/8
6:37 ص
هستن دخترایی کهنگران پاک شدن آرایششون نیستن چون آرایش ندارن
و صورتشون بی آرایش زیباست
با روسرشون گنبد امام زاده درست نمیکنن
دخترایی که وقتی یه پسر. پولدار میبینن دلشون نمی لرزه...چون دلشون دله نه ژله
هستن دخترایی که بادیدن ماشین پسرا کف نمیکنن....چون اینا دخترن نه دلستر
عشق براشون مقدسه ...اگه بهش دچار بشن همه کار برای عشقشون انجام میدن
♥♥♥ سلامتی همشون ♥♥♥
بچه میره پیش مامانش می پرسه:
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت همراه خودش میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت همراه خودش میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟
خادمی غذایی برای پادشاه اورد و از روی بی احتیاطی قطره ای از ان غذا به روی لباس پادشاه ریخت . پادشاه خشمگین شد و فرمان قتل او را داد . خادم هر چه قدر گریه و التماس کرد فایده ای نداشت .
پادشاه گفت از این جهت تو را تنبیه میکنم تا سرمشقی برای خدمتکاران دیگر باشد .
خادم وقتی دید که از بخشش پادشاه نا امید گشته کاسه غذا را از روی سفره برداشت و تمام غذا را بر سر پادشاه ریخت و گفت : نمیخواهم که در جهان شایع شود و بگویند پادشاهی برای یک قطره آش که روی لباس ریخته شده بود خدمتکار خود را کشته است من عمدا چنین کاری کردم تا واقعا مستحق قتل باشم. و در حال اگر مرا بکشید به حق کشته اید و بدنامی ندارید.
پادشاه از این سخن او خوشش امد و به او گفت ترا بخشیدم و از کشتنت صرف نظر کردم.