سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند با دل و فکرش می نگرد . نادان با چشم و دیده اش می بیند . [امام علی علیه السلام]
مشخصات مدیروبلاگ
 
smart[82]
امیدوارم از وبلاگم راضی باشید:)


خبر مایه
پیوند دوستان
 
یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . بیصدا ترازسکوت... ایران اسلامی S&N 0511 عشق ترخون Manna سایت حقوقی (قانون ایران) www.LawIran.ir بهار عشق دل شکسته منطقه آزاد آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل تینا سکوت عاری از صداست. vagte raftan مناجات با عشق دانستنی / سرگرمی پری دریایی ایستگاه زندگی محمد محمد علی تبار در مورد امام خامنه ای محمد قدرتی دربارهی اهانت به حضرت محمد محمد امیدواری ابرقویی در مورد شناخت کافی مهندس علیرضا افشار در موردشهدا الناز در مورد انسان های سنگی داوود دربارهی هرچی بخای یگانه در مورد جز تو مهران در مورد شهرستان بجنورد غزل صداقت در مورد اقلین ـ احساس choobak33 ابراهیم فروتن تنها در مورد هم نفس محمد در مورد هر چی دل تنگم بخواد دختر شهید در مورد پایگاه شهید علی پور نهال در مورد برترین موبایل های دنیا احمد نباتی در مورد هم اندیشی دینی در مورد خدایا مودبم فرمای ... شهریار کوچه ها در مورد عشق ما ئده در مورد MANNA غلام امام حسن در مورد ایران اسلامی لطیفه ، تا ریخی ، مذ هبی، اخلا قی ، سر گر می . کارشناس مدیریت دولتی ترخون
خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید.
 
از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟
 
فرشته پاسخ داد: نه، تو 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگر فرصت خواهی داشت.یعنی چی؟
 
بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد.
 
خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد!وااااای
 
بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. وقتی برای عریمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!
 
وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی 40 سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟
فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت.......!قاط زدمجالب بودجالب بودخیلی خنده‌دار

91/8/3::: 3:5 ع
نظر()
  

تصویر فرشته ی غمگین

لطفا برای دیدن حکایت های بیشتر  در قسمت بسته بندی موضوع  وبعدکلیک برروی حکایت این کارو کنیدحکایت

 

حکایت بر گذر سیل

روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز ، بارنکی خُر د خُرد بارید، چنان که زمینتر گونه می کرد

وگروهی از گله داران در میان رود فرود امده بودند و گوسفندان بدان جا بداشته ؛ هر چند گفتند

از ان جا بر خیزید که مُحال بَود بر گذر سیل بودن، فرمان نمی بردند تا باران قوی شد.

کاهل بار بر خاستند و خویش تن را به پای آن دیوارافگندند و نهفتی جستند و بیا رامیدند و هم خطا

بود که بر گذر سیل بودند... .

پاسی از شب گذشته، سیلی در رسید که اقرار دادند پیران کهن که بر ان جمله یاد ندارند و درخت بسیار از بیخ کنده

، می آورد.گالّه دارن بجَستند و سیل ، وگوسفندان را در ربود. این سیل بزرگ، مردمان را چندان زیان کرد

که در حساب هیچ شمار گیر در نیاید.

                                                                    تاریخ بیهقی، ابولفضل بیهقی

 

 

 


  
  

جالب بوداون روز کولرمون سوخته...
بابام اومده افتاده به جونمون حالا نزن کی بزن
میگیم بابا چرا میزنی اخه؟
میگه مگه نگفتم 8 نفری نخوابین زیر این کولر بهش فشار میاد...


91/8/2::: 9:27 ع
نظر()
  
  

تن محنت کشی دیرم خدایا گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شمادل حسرت کشی دیرم خدایا


       زشوق مسکن و دادغریبیگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما به سینه اتشی دیرم خدایا

 

آفرین               


  
  

 

 

 

 

تن محنت کشی دیرم خدایا گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شمادل حسرت کشی دیرم خدایا


       زشوق مسکن و دادغریبیگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما به سینه اتشی دیرم خدایا

 

آفرین               


  
  
<   <<   6   7   8      >

هدایت به بالا

کد هدایت به بالا