بازدید امروز :9
بازدید دیروز :5
کل بازدید :108774
تعداد کل یاداشته ها : 85
103/9/4
10:5 ص
لطفا برای دیدن حکایت های بیشتر در قسمت بسته بندی موضوع وبعدکلیک برروی حکایت این کارو کنیدحکایت
حکایت بر گذر سیل
روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز ، بارنکی خُر د خُرد بارید، چنان که زمینتر گونه می کرد
وگروهی از گله داران در میان رود فرود امده بودند و گوسفندان بدان جا بداشته ؛ هر چند گفتند
از ان جا بر خیزید که مُحال بَود بر گذر سیل بودن، فرمان نمی بردند تا باران قوی شد.
کاهل بار بر خاستند و خویش تن را به پای آن دیوارافگندند و نهفتی جستند و بیا رامیدند و هم خطا
بود که بر گذر سیل بودند... .
پاسی از شب گذشته، سیلی در رسید که اقرار دادند پیران کهن که بر ان جمله یاد ندارند و درخت بسیار از بیخ کنده
، می آورد.گالّه دارن بجَستند و سیل ، وگوسفندان را در ربود. این سیل بزرگ، مردمان را چندان زیان کرد
که در حساب هیچ شمار گیر در نیاید.
تاریخ بیهقی، ابولفضل بیهقی